ریتم آهنگ

مرت اوپنهایم؛ مجسمه ساز، نقاش و طراح آلمانی سوئیسی

مرت اوپنهایم؛ مجسمه ساز، نقاش و طراح آلمانی سوئیسی

مرت اوپنهایم (1913-85)

مجسمه ساز، نقاش و طراح آلمانی سوئیسی، مرت اوپنهایم، با سوررئالیسم و ​​دادا مرتبط بود. او همچنین عکاس و دوست صمیمی من ری در دهه 1930 بود. مشهورترین اثر او - شیء / جام پوشیده از خز، نعلبکی و قاشق (1936، موزه هنرهای مدرن، نیویورک) او را به یکی از شناخته شده ترین هنرمندان سورئالیست و یکی از مجسمه سازان نمادین قرن بیستم تبدیل کرد. در ابتدا در دو نمایشگاه بزرگ هنری سال 1936 به نمایش گذاشته شد: نمایشگاه بین المللی سوررئالیست در لندن، و هنر خارق العاده، دادا، سوررئالیسم در موزه هنر مدرن نیویورک. از جمله آثار بعدی او در مجسمه سازی عبارتند از: جشن آدمخوار (1959، مجموعه خصوصی)، مارپیچ (1971، Montagne Ste Genevieve، پاریس)، و چشمه Waisenhausplatz (1983، برن). اوپنهایم علاوه بر سهم منحصر به فردش در هنر مدرن، به خاطر زیبایی، رفتار بی‌قابلیت، خلاقیت و استقلالش نیز شهرت داشت.

 

 

 

اوایل زندگی

 

اوپنهایم در سال 1913 در برلین متولد شد و دوران کودکی خود را بین سوئیس و جنوب آلمان گذراند. او از پس‌زمینه‌ای رنگارنگ می‌آمد، پدرش دکتری بود که به کارل یونگ، روان‌پزشک سوئیسی علاقه داشت. عمه او با هرمان هسه نازی ازدواج کرده بود. و مادربزرگش هنرمندی بود که نقاشی خوانده بود اما بعداً نویسنده مشهور رمان و داستان کودکان شد. در 16 اوپنهایم از نمایشگاه هنری ایجاد شده توسط مدرسه طراحی باهاوس، که در بازل کونستاله برگزار شده بود، بازدید کرد که علاقه او را به سوررئالیسم برانگیخت.

 

Neue Sachlichkeit

 

او در 17 سالگی مدرسه را ترک کرد و با برخی از هنرمندان Neue Sachlichkeit (جنبش عینیت جدید) آشنا شد. این یک جنبش هنری بود که در دهه 1920 در آلمان رشد کرد و در تقابل مستقیم با اکسپرسیونیسم آلمانی بود. هنرمندانی که در دوره ای به این جنبش وابسته بودند عبارتند از: اتو دیکس، جورج گروس، ماکس بکمان، کارل هوبوچ، کریستین شاد، رودولف شلیچر و گئورگ شولز. اوپنهایم در ابتدا شروع به طراحی نقاشی با قلم و جوهر کرد و با آبرنگ آزمایش کرد. او بسیاری از کاریکاتورهای رسا را ​​خلق کرد، بی شباهت به نقش های اولیه پل کلی.

 

سوررئالیسم پاریس

 

در سال 1932، اوپنهایم وارد پاریس شد و برای مدت کوتاهی در آکادمی د لا گراند شومیر ثبت نام کرد. به زودی از سختی های زندگی آکادمیک خسته شد، او شروع به گذراندن روزهای خود در گالری ها و کافه ها کرد و در مورد جنبش هنری محبوب معروف به سوررئالیسم شنید. در کافه دووم در سال 1933 بود که با هنرمند سوئیسی، جاکومتی، و از طریق او ژان آرپ، کرت سلیگمان، مکس ارنست و سوفی تاوبر آشنا شد. آرپ و جاکومتی اولین مربیان او شدند و ارنست و من ری دوستان صمیمی شدند. جاکومتی اوپنهایم را تشویق کرد تا اولین شی سوررئالیستی خود را بسازد. او این کار را کرد و آن را گوش جاکومتی (1933) نامید. در سال 1933 از او دعوت شد تا با او و آرپ در Salon des Surindependents نمایشگاه بگذارد. پس از این، او اغلب به جلسات سوررئالیست می رفت و از نزدیک با جنبش آشنا شد. او در سال 1933 اولین نمایشگاه انفرادی خود را در گالری شولتس بازل برگزار کرد.

 

سوررئالیسم و ​​فمینیسم

 

اغلب در گروه سوررئالیست احساس می شد که اوپنهایم به عنوان یک موزه عمل می کند، دیدگاهی که او با آن مخالف بود. او گفت: "من در آن زمان چیز زیادی نگفتم، و این چیز خوبی بود، زیرا من زبان فرانسه را زیاد نمی فهمیدم." او بیشتر خود را به عنوان یک شنونده می دید، نقشی که با دیگر سوررئالیست های زن گروه از جمله لئونور فینی و دوروتیا تانینگ به اشتراک گذاشت. اوپنهایم حلقه سوررئالیست ها را یک انجمن مناسب برای ادعای آزادی خود یافت. در سال 1933 او در کنار یک نقاشی نوشت: "بالاخره! آزادی! هارپون ها در حال پرواز هستند. رنگین کمان در خیابان ها است. سوررئالیسم به او کمک کرد تا از دام نقش های سنتی زنان فرار کند. او مطمئن شد که هرگز نمی خواهد ازدواج کند. او در یک سخنرانی در سال 1974، با پذیرفتن یک جایزه هنری از شهر بازل، به مشکلاتی که زنی که تصمیم گرفته به عنوان یک هنرمند زندگی کند، اشاره کرد: «این با چیزهایی شروع می‌شود که به نظر چیزهای بیرونی می‌آیند. مردم به این ایده عادت کرده اند که هنرمندان مرد همانطور که می خواهند زندگی می کنند - و نگاه بورژوازی برعکس است. اما زن هم همین کار را بکند و همه نگاه ها به او باشد.

 

 

Man Ray: The Famous Portrait Photo

 

اوپنهایم که به زیبایی و روحیه آزادش شهرت داشت، گاهی اوقات روی لبه‌های ساختمان‌های بلند «پیاده‌روی» خطرناکی می‌کرد و در استودیوی خود غذاهای سوررئالیستی درست می‌کرد. به تعبیر امروزی اوپنهایم یک سلبریتی «فهرست» بود - اما متأسفانه برای هنر پلاستیک او کار چندانی نکرد. در واقع، این تقریباً یک مانع بود و تاریخ را متوقف کرد که کار او را بیش از حد جدی نگیرد. اگرچه شکی نیست که او درخشش های استعداد هنری قابل توجهی را به نمایش گذاشت، اما هیچ مدرک واقعی از پیشرفت هنری وجود ندارد. او اغلب در مورد زندگی خود به عنوان یک هنرمند متضاد و نامطمئن بود. با این حال، به دلیل نحوه زندگی و درک آزادی خلاقانه خود، مورد تحسین سایر هنرمندان زن قرار گرفت. در سال 1933 من ری یک عکس برهنه بدنام از این هنرمند گرفت، پرتره ای که او Erotique-voile نامید. من ری از او در مقابل یک چاپخانه در استودیوی نقاش کوبیست لوئیس مارکوسیس عکس گرفت. این عکس در مجله Minotaure منتشر شد و رسوایی به دنبال داشت. برتون این نشریه را با مقاله ای دنبال کرد که در آن اظهار داشت زیبایی با تشنج برابر است. اگرچه اوپنهایم از بدنامی که عکس او به ارمغان می آورد لذت می برد، اما همیشه قاطعانه از گنجاندن پرتره در هر نمایشگاهی از آثارش امتناع می کرد. او تا اواخر سال 1984، یک سال قبل از مرگش، همچنان در برابر ورودش مقاومت می کرد.

 

"شی" - فنجان چای با پوشش خز

 

یک روز، زمانی که اوپنهایم یک دستبند خز پوشیده بود، پیکاسو گفت که می توان هر چیزی را با خز پوشاند، او در پاسخ گفت: "حتی این فنجان و نعلبکی." اندکی پس از آن، زمانی که آندره برتون، رهبر سوررئالیست ها، از او خواست در یک نمایشگاه سوررئالیستی که به اشیاء معمولی اختصاص داشت شرکت کند، اوپنهایم به یک فروشگاه بزرگ رفت و یک فنجان چای، نعلبکی و قاشق خرید. او وسایل را با خز غزال چینی پوشانده بود. با انجام این کار، او گفت که می‌خواهد اقلامی که معمولاً با تزئینات زنانه مرتبط هستند را به ظروف غذاخوری حسی تبدیل کند. همچنین بیننده را برانگیخت تا تصور کند نوشیدن از یک فنجان خزدار چگونه است. فنجان چای توسط موزه هنرهای مدرن در سال 1937 به نمایش گذاشته شد و توسط بازدیدکنندگان به عنوان نماد اصلی سوررئالیسم انتخاب شد. این کار فردی شهرت زیادی برای اوپنهایم به ارمغان آورد و او هنوز تنها 22 سال داشت. برخی می گویند که ممکن است مانع پیشرفت بعدی او به عنوان یک هنرمند شده باشد. او به مدرسه هنر رفت تا تلاش کند تا به شهرت جدید خود ادامه دهد. با این حال، 17 سال بعدی او با نبردهای مداوم با افسردگی همراه بود.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”